.::ساز دل دریا::.

فقط بخاطر تو...

.::ساز دل دریا::.

فقط بخاطر تو...

تعطیل شد

 

 

 این وبلاگ تا اطلاع ثانوی تعطیل شد...

 

 

 

اشکهایم

  

حالا اشکهایم شبیه تو شده اند! 

 

گریه که میکنم... 

 

نمی آیند...! 

 

راست میگفت...

راست میگفت که عشق هیچ مرز و حصاری نمی شناسد 

 

و وقتی چهره می نمایاند                  نه مرز و نه رنگ 

 

و نه هیچ مانع دیگری 

 

                              در برابرش توان ایستادن ندارند! 

 

راست میگفت که نمیتوان 

 

دنبال عشق گشت                        خودش بدون خبر می آید 

 

و تو می مانی و احساسی غریب 

 

که اگر بخواهی در برابرش بایستی 

 

خودت را انکار کرده ای 

 

و فریادت را از درون خاموش کرده ای! 

 

نوع نگاه

  

بعضی ها گله دارند که چرا گل سرخ خار دارد. 

 

در این فکرم که چرا نمی گویند: عجب! این بوته خار، گل سرخ دارد!! 

 

 

مواظب باشید لیز نخورید

 

آنقدر مرا سرد کرد 

 

از خودش... 

 

از عشق... 

 

که حالا به جای دل بستن٬ یخ بسته ام! 

 

آهای!! 

 

مواظب باشید... 

 

روی احساسم پا نگذارید 

 

لیز می خورید! 

 

وسعت درون

 

کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود٬ روی ساحل نوشت: (دریا٬ دزد است.) 

 

مردی که از دریا ماهی گرفته بود٬ روی ساحل نوشت: (دریا٬ سخاوتمندترین سفره هستی است.) 

 

موج دریا آمد و جملات را با خود محو کرد و این پیام را بجا گذاشت: (برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنیم.) 

 

کجایی؟

   

 در قید غمم، 

 

خاطر آزاد کجایی؟ 

 

تنگ است دلم، 

 

قوت فریاد کجایی؟ 

 

با آنکه زمانیست ز ما یاد نکردی!! 

 

ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟