کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود٬ روی ساحل نوشت: (دریا٬ دزد است.)
مردی که از دریا ماهی گرفته بود٬ روی ساحل نوشت: (دریا٬ سخاوتمندترین سفره هستی است.)
موج دریا آمد و جملات را با خود محو کرد و این پیام را بجا گذاشت: (برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنیم.)
برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنیم.خیلی جالب بود دریا جون.
چه دعایی کنمت بهتر از اینکه خدا پنچره باز اتاقت باشد...........سلام وبلاک قشنکی داشتی من ازاسم دریا خیلی خوشم میاید اسم بلوتث دریا است دوست دارم باهم لینک کنیم به دیوانه خونه ما سری بزنhttp://mohammaddivone.blogsky.com/
کاش به زمانی برگردم که تنها غم زندگیم. شکستن نوک مدادم بود؟ سللم از اینکه منت گذاشتی وبه دیوانه خونه من آمدی کمال تشکر دارم اگر خواستی منو لینک کنی به اسم دیوانه لینک کن
توهم کودکانه ایست میان نوشته هایت
و خود نمیدانی تا ابد به کجا خواهی رفت...
فلبداهه ای بود به ذهنم آمد خطاب به تو...
هه...
کاش میشد با تو درد و دل کرد
درد دلی جانانه!!!
بچه کجای سنندجی؟
خیلی قشنگ بود بوی احساس کلمه کلمه اش رو تسخیر کرده دوس داشتم!به کوچه ی دلتنگ منم سری بزن